انواع عدالت در فضاي شهري :

  • عدالت بین نسلی
  • عدالت درون نسلی
  • عدالت در دسترسی ها (اطلاعات ، بازار)
  • عدالت در شرایط آغازین

 

 الزامهای عدالت بین نسلی:

1.از منابع (آب و خاک و هوا و درخت و ...) و مناظر طبیعی شهری به طور کلی به گونه ای استفاده کنیم که سهم نسلهای آینده از این منابع محفوظ بماند.

2.استفاده از ظرفیتهای اقتصادی و امکانات تولیدی به گونه ای باشد که جریان بازیافت و استفاده دوباره برای نسلهای بعد از ما هم حفظ شود.

3.دقت شود اجرای ضوابط و مقررات، آسیب های فرهنگی را به حداقل برساند به عبارتی به سرمایه اجتماعی به باورها و به آداب و سنن، به سطح رضایتمندی، به سطح امیدواری و اعتماد آسیب نزند. چون اینها به نسل بعد منتقل می‌شوند.

4.در ضوابط و مقررات به قدری واقع بین باشیم که نسلهای بعد از ما با آن ضوابط و مقررات دچار مشکل نشوند.

5.در تخصیص زمین شهری به انواع کاربری ها تصویری دورنگرانه از آینده و شرایط نسلهای آینده داشته باشیم که برای رفع نیازهای کنونی، مثلا برای درآمد سازی و یا مثلا ساختن یک پارکینگ یا بازارچه تنگناهایی را از دیدگاه آسیب به منظر و سیمای شهری و یا آسیب به ظرفیتهای شهری برای نسلهای آینده از خود به یادگار نگذاریم.

 

عدالت در شرایط آغازین:

معتقدیم عدالت در شرایط آغازین در شهر باید وجود داشته باشد. در یک مسابقه دو میدانی همه باید یک جور لباس و یک جور کفش بپوشند، در یک تیپ میدان با نظر یک نفر با صدای یک تپانچه شروع کنند؛ تمام شرایط برای همه یکسان باشد چرا برابر است تا شرایط پایانی برابر نباشد. اگر شرایط پایانی برابر باشد که دیگر مسابقه نیست.در شهر حقوق شهری باید شرایط آغازین را برابر کند نه شرایط پایانی را شرایط پایانی یعنی رقابت. این کار دشواری است، وقتی می‌گوییم در شهر عدالت، یعنی اینکه شرایط آغازین برابر، شرایط آغازین را برابر می‌کنیم که شرایط پایانی برابر نباشد یعنی عین اصل رقابت عین اصل عدالت، عدالت می‌گوید شرایط آغازین را برابر کن بقیه بر عهده رقابت. ما حق نداریم برابری شرایط آغازین را بر هم بزنیم. باید بر یکسانی در شرایط آغازین کار کنیم تا بتوانیم به عدالت در شهر برسیم. نگاه کنیم در شهر رفتارهای من شهروند برخلاف این است که شرایط آغازین را برهم زنیم.مثل مغازه داری که جعبه های میوه را در پیاده رو قرار می‌دهد.باید بر شرایط آغازین بسیار کار کنیم تا بتوانیم به عدالت که یکی از صدها مولفه حوق شهری است برسیم.

 

عدالت در دسترسی به اطلاعات:

برای نمونه قرار است در شهر مناقصه ای برگزار شود، استخدامی انجام شود، وارداتی اتفاق بیافتد. این دسترسی به اطلاعات باید برای همه شفاف باشد. اطلاعاتی که می‌تواند در تصمیم های ما تاثیر داشته باشد.ما نمی‌توانیم به شهروند بگوییم مالیات و عوارض و قبض های سالیانه و ... را پرداخت کن. بعد شهروند که با 137 تماس می‌گیرد و از قیمت تمام شده یک درخت که شهرداری در کنار خیابان کاشته می‌پرسد به او پاسخ داده نشود؛ این نمی‌شود. اینجا این اطلاعات گم شده است؛ شهروند تماس بگیرد و بپرسد آقا مناقصه برگزار می‌کنید؟ جواب بشنود که تموم شد.دسترسی به اطلاعات، اطلاعاتی که می‌تواند بر تصمیم ما تاثیر داشته باشد. مثال دیگر وقتی که وضعیت اقتصاد را واگذار می‌کنیم بیاییم حجم انبوهی از دلار و سکه را به بازار تزریق کنیم ولی آنکس که متقاضی یک میلیون تومان دلار است یک هفته در بازار معطل باشد و ما هم بگوییم چندین میلیون دلار به بازار تزریق کرده ایم. و بعد مشخص شود که یکی از نزدیکان من (مسوول) در خیابان فردوسی تهران صرافی دارد و یکی از آنها 50 میلیون گرفته است.

 

عدالت در دسترسی به بازار:

یعنی شرایطی که همه بتوانند نسبتاً معقول در بازار حضور داشته باشند.همه اینها اجزایی هستند از پدیده ای به نام عدالت در مکانی به نام شهر عدالت را گرفتم که بدانید بحث حقوق شهری که موضوع ماست چقدر می‌تواند ابعاد داشته باشد.می توانیم آنچه راگفته ایم پاک کنیم و به جای آن بنویسیم مشارکت. مشارکت یک بار در فضای ملی در دنیای سیاست یک برداشت، تعریف، اصول و باید و نباید دارد و یک زمانی هم به مشارکت قید شهر را می‌زنیم و آن وقت دیگر داستان عوض می‌شود.یک بار می‌گوییم توانمند سازی، این توانمند سازی یک بار در سطح ملی مطرح است یک سری ملزومات، اعداد و راهکارها دارد؛ یک بار این توانمند سازی قید شهر را پیدا می‌کند.ما اگر از منظر ارزیابی اقتصادی و اگر از منظر علم اقتصاد به عدالت نگاه گنیم این منطقی که یک شهروند به کار بردی کاملا درست است. خوب بالاخره شهر بیمارستان می‌خواهد و بیمارستان را که در هوا نمی‌شود ساخت. بیمارستان را باید یک جایی بسازند و کارشناس گفته اینجا بهترین جاست خوب طبیعی است که برخی از مالکان زمینهای اطراف ضرر می‌کنند. این ضرر اینها در قیاس با منافع شهر عددی نیست. صورت قضیه این است و تا اینجا درست است.یک مثال دیگر برای شک کردن بر سر درست بودن این مطلب؛ اینجا بحث جایی است که ورود پیدا می‌کنیم به ارزیابی اجتماعی فرض کنیم در هواپیمایی 400نفر نشسته اند و مشخص می‌شود اگر دو نفر به بیرون بپرند، هواپیما از سقوط نجات پیدا می‌کند. شما به کی حکم می‌دهید. حتی اگر در میان مسافران هواپیما دو نفر اعدامی باشند و درحال انتقال از شهری به شهر دیگر برای اعدام شدن باشند. این هم دست شما باز باشد آیا شما می‌توانید به خود اجازه دهید آن دو نفر اعدامی را به بیرون پرت کنید.در این مثال چون پای انسان در میان است شما نمی‌توانید به این مساله وارد شوید. حتی شما هم ورود پیدا نکردید و موضوع را به مزاح گرفتید. وقتی بحث انسان مطرح می‌شود یا باید ساکت بمانیم یا اینکه به مزاح بگیریم.توسعه اگر در ذات خود آسیب به یک یا دو نفر شهروند را داشته باشد توسعه نیست. توسعه ای که خواسته یا ناخواسته به یک یا دو نفر و یا به یک گروهی آسیب بزند توسعه نیست تا چه رسد به اینکه بخواهد توسعه پایدار باشد که هیچ. اینجاست که ارزیابی اجتماعی ورود پیدا می‌کند. می‌گوید ایراد ندارد که بیمارستان را اینجا بسازید ولی من یک باید  و نبایدهایی را برای این بیمارستان و یک توافق ها و اقناع هایی را بامالکان زمینهای اطراف یک میانجیگری ای را با ذی مدخلان یک تعدیلهای را روی زمینهای اطراف روی ترددها، طراحی ها و روی مدیریت آنها اعمال می‌کنم که این ضرر و زیان به حداقل ممکن برسد این ضرر و زیان پاک شدنی نیست باید تلاش کرد به حداقل ممکن برسد؛ وقتی به حداقل ممکن رسید می‌گوییم توسعه است.

 

عدالت در حوزه نسلی :

عدالت در حوزه نسلی که ورود پیدا می‌کند عدالت درون نسلی و عدالت بین نسلی مطرح می‌شود. یعنی؛

1.در ضابطه گذاری های شهری، تدوین قوانین و مقررات شهرسازی باید دقت کنیم که منافع یک عده ای فدای منافع عده ای دیگر نشود.

2.دقت کنیم که منافعی تعیین و تعریف نشود که بخشی از گروههای اجتماعی و اقتصادی را بهره مند کند و دیگران نتوانند که از آن بهره مند شوند.

3.در ضابطه گذاری و تدوین مقررات شهرسازی وصدور احکام دقت کنیم که رانتها و امتیازهایی را برای برخی از گروهها ایجاد نکنیم.

4.در تدوین ضوابط و مقررات شهرسازی چنان رفتار کنیم که فراگیری ضوابط و مقررات، شمولیت ضوابط و مقررات جاری بشود؛ شمولیت آن برهمه افراد تحقق پیدا بکند. جامع و فراگیر باشد.

5.در تدوین ضوابط و مقررات به ویژه در منطقه بندی کاربری اراضی به ویژه در منطقه بندی کاربری اراضی حواسمان باشد که زمینه های جدایی گزینی اکولوژیکی را در شهرها از بین ببریم، زمینه های جدایی گزینی اکولوژیکی را تضعیف کنیم و یا به عبارت ساده تر نابرابری های مکانی فضایی ایجاد نکنیم. که بعد از یک مدتی ببینیم که شهری دو قطبی داریم، قطب ثروتمندان و اغنیا با زندگی های آنچنانی و قطب درهم برهم ها و نابسامانی ها و عقب ماندگی ها. این پنج نوع الزامی است که برای رعایت عدالت بین نسلی در ضوابط و مقررات شهرسازی باید دیده شود.